اولین و آخرین «پادشاه مشروطه» ایران/ چرا مردم به آغوش «استبداد» گریختند؟
تاریخ انتشار: ۸ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۱۵۷۷۵
۸ اسفند سالروز درگذشت احمد شاه، آخرین پادشاه سلسله قاجار است. پادشاهی که بسیاری او را نماد ضعف، سستی، بیدست و پایی دانسته و ایران عصر او را هم با آشوب، جنگ، قحطی، بی ثباتی و بلا و مصیبت میشناسند. اگرچه این تفاسیر و برداشتها از شخص احمد شاه و ایران عصر او تا حدی درست است، اما نباید از خاطر برد که احمد شاه تنها پادشاه واقعا مشروطه خواه ایران بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش خبر فوری، قانون مشروطه شدن حکومت در زمان مظفرالدین شاه قاجار به امضاء رسید، اما خود شاه زنده نماند تا ثمرات این تصمیم را ببیند. فرزند او، محمد علی شاه تحمل نظارت مجلس را نداشت و به همین دلیل، آن را به توپ بست. قیام مشروطه خواهان باعث عزل و تبعید محمدعلی شاه شد تا حکومت به دست پسر خردسالش، احمد شاه سپرده شود.
بعد از احمدشاه، رضاشاه و حکومت استبدادی اش روی کار آمد و درعمل نقش مجلس به عنوان نهاد ناظر بر اعمال شاه و دولت از بین رفت. در دهه ۲۰ و ۳۰ و با روی کار آمدن محمدرضا شاه جوان، رجالی مانند احمد قوام السلطنه و محمد مصدق تلاش کردند از شاه جدید پهلوی، پادشاهی مشروطه بسازند، اما با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این تلاش به شکست انجامید و مجلس قدرت واقعی خود را از دست داد و از مشروطه تنها صورتی بیمحتوا و تهی باقی ماند.
بنابراین، میتوان احمد شاه را تنها پادشاه واقعا مشروطه ایران دانست. با این حال، عصر او پر از آشوب و بی ثباتی و فساد است. علت چیست؟ چرا ایران نتوانست مشروطه واقعی را تجربه کند؟ بخشی از مشکل به شخص احمد شاه و بخشی دیگر به شرایط کشور، دخالت کشورهای خارجی و وضعیت اجتماعی مردم باز میگردد.
احمد شاه؛ پادشاهی ضعیف که از مردمش نفرت داشتاگرچه احمدشاه پادشاهی مشروطه بود و تا حدود زیادی در امور اجرایی کشور دخالت نمیکرد، اما به معنای دقیق کلمه معنای مشروطه را درک نمیکرد. او اصولا علاقهای به حکومت کردن نداشت. تجربه تلخ او از انقلاب مشروطه، جدا شدن از پدر و مادرش در سن ۱۲ سالگی، تنهایی و انزوا در سالهای جوانی و... باعث نفرت او از مردم ایران شده بود. او ایرانیان را قدرناشناس میدانست و معتقد بود آنها با پدرش رفتار بدی داشتند. او به یکی از نزدیکانش گفته بود؛ ترجیح میدهم در فرنگ کلم فروش باشم تا در ایران پادشاه.
احمدشاه اگرچه در سیاست دخالت زیادی نداشت، اما فساد اقتصادی زیادی به نام او ثبت شده است. مشهور است که در دوره قحطی بزرگ، انبارهای کاخ گلستان را پر از آذوقه کرد و به مردم نداد. او رشوههای زیادی از دول خارجی دریافت کرد و دائما به خوشگذرانی و هوسرانی مشغول بود.
این امر باعث نفرت مردم از شاه شده بود. بسیاری او را نه یک پادشاه مشروطه بلکه پادشاهی ضعیف و خوشگذران میدانستند که فقط به دنبال کسب مال است. احمد شاه خودش به این موضوع واقف بود. او ملت ایران را نادان و حقیر میپنداشت. به توسعه، تمدن، رفاه اجتماعی و اقتصادی عقیدهای نداشت و در زندگی شخصی هم فردی متمدن و متجدد نبود، بلکه مانند پادشاهان قبلی قاجار زندگی میکرد و برای خود حرمسرا درست کرده بود.
اما تمام مشکلات به روحیات شخصی و کاراکتر احمدشاه باز نمیگردد. تلقی مردم از شاه و حفظ باورهای سنتی، وقوع جنگ جهانی اول و قحطی و شکل گیری جنبشهای اجتماعی و سیاسی مختلف در نابودی حکومت مشروطه و تحقیر احمد شاه نقش داشت.
جنگ جهانی اول و ورود قوای روس به شمال و شرق، هجوم قوای انگلیس به جنوب و حمله ارتش عثمانی به آذربایجان و شمال غربی ایران باعث نابودی اعتبار احمد شاه شد. شاه که از ورود قوای دشمن به تهران ترسیده بود به جای دفاع از پایتخت به اصفهان گریخت و امور اجرایی را به مجلس سپرد. این اتفاق باعث خشم و یاس مردم از شاه جوان شد. ایرانیان ذاتا شاه را جنگجو و مبارز میدانستند. در بسیاری از آثار تاریخی علت نابودی صفویه و شکست شاه سلطان حسین از افغان ها، نرمخویی شدید او ذکر شده است.
عدم دخالت شاه در جنگ و فرار او باعث سقوط جایگاه او نزد ایرانیان شد. اگرچه حکومت مشروطه بود و بر اساس قانون مشروطه، پادشاه حق دخالت در اجرائیات کشور را نداشت، اما جنگ استثناست. حتی پادشاه انگلستان و بلژیک و اسپانیا هم هنگام وقوع جنگ تلاش میکنند وارد ماجرا شده و به تقویت روحیه ملی مردمشان کمک کنند. حالا فرض کنید اقدام احمد شاه در کشوری مانند ایران که مردمش هنوز درکی از پادشاهی مشروطه نداشته و همچنان به آرمان پادشاه مقتدر و جنگجو باور داشتند، چه تاثیری داشت.
بی ثباتی، میراث سلطنت مشروطه احمد شاهبا آغاز جنگ جهانی، مشروطه خواهان در ولایات مختلف شروع به مبارزه با روس ها، انگلیسیها و عثمانیها کردند. با این حال، بعد از پایان جنگ، سلاح را بر زمین نگذاشتند و شروع به حکمرانی در مناطق محلی خود کردند. سلطنت مشروطه احمد شاه در نظر آنان به نوعی حکومت فاسد و بی عرضه تبدیل شده بود که بیشتر نماد آنارشی است تا نظم و قانون. در طول سلطنت احمد شاه جنبشهای مختلفی در مناطق مختلف ایران ظهور کردند که تقریبا همه آنها در نهایت به جنگ با حکومت مرکزی بدل شدند.
جنبش کلنل پسیان در خراسان، جنبش شیخ محمد خیابانی در آذربایجان، میرزا کوچک خان در گیلان، سیمیتقو در کردستان، شیخ خزعل در خوزستان، نایبیان در کاشان، کمیته مجازات در تهران و... همگی از جنبشهایی بودند که شروع به استقلال از حکومت مرکزی نموده و دولت مشروطه را بادردسرهای متعددی مواجه کردند.
گروهی از روشنفکران غالبا قاجاری که خود از بانیان مشروطه بودند و گمان داشتند برای ترقی و مدرن شدن ایران ابتدا باید "قانون" بر کشور حاکم شود و لازمه حکمرانی قانون هم شکل گیری قوه مقننه است، حالا مخالف حکومت احمد شاه و سلطنت مشروطه او بودند.
کسانی مانند محمدعلی فروغی، تیمورتاش، فرمانفرما، تقی زاده، سید ضیاء طباطبایی و... به این باور گرایش پیدا کردند که ایران هنوز آماده سلطنت مشروطه نیست و دموکراسی بیشتر به هرج و مرج منجر شده نه توسعه. آنها درست یا غلط معتقد بودند ابتدا یک حکومت مرکزی مقتدر باید روی کار بیاید تا از بالا به اصلاحات مبادرت ورزد و از طریق، وحدت اقوام ایرانی، متحد الشکل کردن البسه، تعلیم و تربیت، مدل شهرها و دیار و حتی زبان و فرهنگ آنان زمینه ترقی و شکوه ایران را فراهم کند.
از این رو، این رجال روشنفکر قاجاری که غالبا از سیاستمداران ذی نفوذ بوده و به خصوص با لابیهای انگلیسی ارتباط داشتند، تصمیم به عزل احمد شاه و برچیده شدن حکومت مشروطه اش گرفتند.
شکست پروژه مشروطه و فرار به آغوش دیو استبدادگزینه مورد نظر رجال قاجاری مشروطه، رضا خان بود. او در کودتای سوم اسفند سید ضیاء طباطبایی نقش اصلی را ایفاء کرد و بعد از اشغال تهران هم به مقام سردار سپهی رسید. در طول حضورش در وزارت جنگ، تقریبا تمام جنبشهای محلی خودمختار سرکوب شدند. ثبات به پایتخت بازگشت و راهها امن شد. به همین دلیل، مردم که از بی ثباتی، آشوب و بی نظمی خسته شده بودند ترجیح دادند به جای پایبندی به آرمان مشروطه مجددا زیر لوای استبداد بروند و آزادی خود را به رضا خان بفروشند و به جایش امنیت بخرند.
بدین ترتیب، با تاج گذاری رضا شاه، تنها دوره سلطنت مشروطه ایران پایان یافت و ایران بار دیگر به آغوش استبداد رفت. بدین شکل، سلطنت مشروطه احمد شاه به تجربهای تلخ از ضعف و بی ثباتی بدل شد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: مشروطه احمد شاه سلطنت مشروطه احمد شاه بی ثباتی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۱۵۷۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک ماجرا و هزار داستان؛ در بدخشان چه خبر است؟
منابع محلی، بیانیهها، بررسی اخبار و ویدئوهای منتشر شده در سایتها و شبکههای اجتماعی این روایت را تقویت میکند که نیروهای طالبان در روستای «قرلق» شهرستان درایم ولایت بدخشان بر سر تخریب مزارع با تعدادی از مردم محلی درگیر شدهاند و در نتیجه یک کشاورز نیز کشته میشود.
به گزارش تسنیم، ماجرای مبارزه حکومت طالبان با کشت و تولید مواد مخدر در ولایتهای افغانستان درحالی ادامه دارد که مقاومت کشاورزان نیز با گذشت زمان و نبود کشت جایگزین افزایش یافته است اما در ماههای اخیر برخی رسانههای غربی نیز به دنبال گرفتن ماهی از آب گل آلود هستند تا نقش سیاهنمایی را بیش از گذشته برجسته کنند.
از سوی دیگر برخی رسانهها با انتشار اخباری اعلام کردهاند تظاهرات مردمی در بدخشان به دلیل ورود نیروهای طالبان به حریم شخصی بوده و حریم خانوادهها نیز رعایت نشده است.
بر اساس بیانیه فرماندهی پلیس بدخشان به نظر میرسد که وضعیت به حالت عادی بازگشته است.
خاطرنشان می شود که سال گذشته نیز در بدخشان بر سر تخریب مزارع خشخاش درگیری صورت گرفت و گفته شد چهار نفر کشته و یا زخمی شدند اما گزارشی از تعرض به حریم شخصی و خانوادگی منتشر نشد.
به نظر میرسد حساسیت کشاورزان مزارع خشخاش به این دلیل افزایش یافته است که برای کشت جایگزین کاری انجام نشده و با توجه به مشکلات اقتصادی افغانستان، آنها به نوعی مجبور به ادامه این روند هستند.
«پینو آلارچی» رئیس اجرایی پیشین دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم سازمان ملل اسفندماه گذشته با اشاره به عدم کمکهای لازم در زمینه کشت جایگزین، اعتراف کرد؛ وظیفه جامعه جهانی است که برای کشت جایگزین مواد مخدر با افغانستان همکاری کند.
با نگاهی به این قبیل اظهارات مقامات مختلف غربی و نهادهای بینالمللی، بهخوبی میتوان دریافت که جامعه جهانی با وجود قولهای مکرر، کمکی به کشت جایگزین خشخاش در افغانستان نکردهاند. این در حالی است که اقتصاد مبتنی بر کشاورزی افغانستان به دلایل مختلف از جمله تحریمهای آمریکا با مشکل مواجه است و این نارضایتی عمومی در مناطقی که ناچار از کشت هستند را افزایش میدهد.
با این حال، در ادامه چند نکته قابل ذکر است؛ نخست این که کشتن مردم عادی قابل توجیه نیست و حکومت طالبان باید نظارت بیشتری بر نیروهای خود داشته باشد.
البته پیش از این بارها مقامات ارشد کابل از جمله در این اواخر «سراج الدین حقانی» وزیر کشور حکومت طالبان نیز تاکید کردند که نیروهای حکومتی نباید با مردم بدرفتاری کنند و موجب رنج مردم شوند.
پاشنه آشیل حکومتهای کابل در جامعه سنتی و مذهبی افغانستان بیشتر مسائل مربوط به قومیت، زبان، زنان و خانواده بوده است و هیچگاه مردم این کشور، توهین به چنین مسائلی را برنتابیدهاند و همواره برای این حکومتها در طی زمان فرجام نامبارکی را رقم زدهاند.
به هر حال، موضوع اعتراض به تخریب مزارع خشخاش از سوی کشاورزان، موضوع جدیدی نیست اما برخی به نظر میرسد به دنبال فتنه هستند تا ماهی مقصود خود را صید کنند و باید در شرایط کنونی هم حاکمیت افغانستان و هم مردم بیش از گذشته هشیار باشند تا این کشور در بحران عمیقتر از گذشته فرو نرود.
کانال عصر ایران در تلگرام